مراسم اسم گذاری گل پسرم
عمر مامان دهمین روز تولدت برا مراسم اسم گذاریت مهمونی گرفتیم و برا ناهار مهمونا رو دعوت کردیم مامان جون فرح و مامان جون گوهرم زحمت پخت ناهار رو کشیدن بعدش که ناهارو خوردیم بابا جون حبیب دم گوشت اذان و اقامه رو خوند و اسمتو گذاشت عصرم با بابا جون ناصر و مامان جون و خاله مریم اومدیم شهرستان تا مامان جون گوهر مواظبمون باشن اخه تو هنوز خیلی کوچولو هستی منم تنهایی میترسم نگهت دارم نفسم خیلی دوستت دارم ...
نویسنده :
مامانی
5:29
بدون عنوان
بدون عنوان
تولد ائلوین
تولد ائلوین خان
نفس مامان دقیقا نوزدهم مرداد ماه سال 94 ساعت هشت و نیم صبح تو به دنیا اومدی و شدی دنیای مامان و بابایی، صبح ساعت پنج و نیم منو بابا جون ها مامان جون ها پنج تایی رفتیم بیمارستان بابایی نتونست بیاد اخه باید سرکارش میرفت خدا رو شکر زیادم تو بیمارستان اذیت نشدیم و اولین مامانی بودم که وارد اتاق عمل شدم موقع تولد نفس مامان سه کیلو بودی از همه نی نی های اونجا کوچلوتر بودی عوضش خیلی باهوش بودی و از همون موقع تولدت داشتی با دقت همه جا رو نگاه میکردی عشق مامان نمیدونی بابایی چه ذوقی کرده بود وقتی برا اولین بار دیدنت ...
نویسنده :
مامانی
9:15