ائلوین کوچولو عشق مامان و بابا

نوروز95

1395/1/4 15:25
نویسنده : مامانی
32 بازدید
اشتراک گذاری

سلام نفس مامان عیدت مبارک شرمنده نازم چند روز سرم شلوغ بود امروز فرصت کردم خاطرات چند روز پیشت رو بنویسم، پسرگلم امسال بیشتر خریدهامون مونده بود دقیقه نود درست یه روز مونده به عید اونم ساعت ده شب با خاله میترا رفتیم بازار و تو هم موندی پیش بابایی وقتی اومدم تو خواب بودی و اصلا بابایی رو اذیت نکرده بودی، جون دلم صبح موقع تحویل سال بیدارت کردم امسال اولین سالی بود که موقع سال تحویل خونه خودمون و کنار فرشته کوچولومون بودیم برات دو تا ماهی قرمز از بازار گرفته بودم که با دیدتش حسابی ذوق کرده بودی و همون لحظه اول که دیدی ماهی ها دست کردی تو تنگشون و یکیشون رو یکی رو مجروح کردینیشخند یه ساعتی با ماهی ها سرگرم بازی بودی بعدش بابا جون و مامان جون اومدن ددنبالمون و با هم رفتیم شهرستان یا به قول مامانی وطنمون چشمک 

 

پسندها (1)

نظرات (1)

مامان رهام
15 فروردین 95 20:46
آی وروجک.... ماهی کوچولو چه تقصیری داره شیطون بلا که مجروحش کردی؟