ائلوین کوچولو عشق مامان و بابا

پایان هفت ماهگی ناز مامان

1394/12/21 19:08
نویسنده : مامانی
60 بازدید
اشتراک گذاری

عزیز دلم هفت ماهت هم تموم شد و وارد هشت ماهگی شدی دو روز پیش ماهگردت بود و منم داشتم خونه تکونی میکردم دیگه کم کم داره عیدم میرسه و منم دارم خونمون رو تمیز میکنم برا عید،با اینکه خسته بودم ولی برا قندعسلم کیک پختم و یه جشن کوچولوی سه نفره باهم گرفتیم فرشته کوچولوی من دیگه داری برا خودت مردی میشی این روزا کامل غلت میزنی و هرجایی که دلت میخواد میری خطرناک شدی گلم باید بیشتر مواظبت باشم نمیشه یه لحظه تنهات گذاشت،نفس مامان وقتی به گذشتمون فکر میکنم میبینم چه روزایی سختی رو با هم پشت سر گذاشتیم ختنه کردنت که تا حلقه ختنه بیوفته واقعا خیلی اذیت شدیم که اخرش بعد سیزده روز به کمک دکتر حلقت افتاد، شبا همش شکم درد داشتی و نمیتونستی بخوابی چه شبایی که با بابایی تا صبح نوبتی نگه میداشتیمت بیشتر وقتام کلافه میشدیم نصف شبی میبردیمت دکتر عزیزه مامان نی نی تر که بودی با بابایی  تا 4، 5 صبح با ماشین خیابون های تبریز رو میگشتیم تا شاید تو لالات بگیره و بیاریمت خونه ولی تا از ماشین پیاده میشدیم تو بیدار میشدی و گریه میکردی خدا رو شکر همه اون روزا و شبای سخت گذشتن و عسل مامان هر روز که میگذره دوس داشتنی تر میشی و کارای جدیدی میکنی ولی به زور بهت شیر یا غذای کمکی میدم خیلی کم میخوری عزیزدل مامان خدا کنه همیشه تنت سالم باشه دوستت داریم بوووووووووس ماچ

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)