ائلوین کوچولو عشق مامان و بابا

هشت ماه و بیست و یک روزگی عمر مامان

1395/2/10 10:00:
نویسنده : مامانی
231 بازدید
اشتراک گذاری

نفس مامان الان تو شش تا دندون داری که دو تاش تازه در اومدن خیلی پسره نازی شدی اصلا اذیتم نمیکنی مخصوصا وقتی بیرون میریم مثل یه مرد ما رو همراهی میکنی زیاد دوس نداری تو خونه تنها بمونیم زودی حوصلت سر میره عاشق مهمون اومدن و مهمونی رفتنی با همه زودی صمیمی میشی و بغل همه هم میری خوش رو و خوش خنده هستی وقتی میخندی میخوام قربونت برم شبا راحت میخوابی ولی نصف شبا ساعت چهار بیدار میشی همیشه یکم با خودت حرف میزنی این ور اون ور غلط میزنی بعد لالا میکنی بازمنیشخند غذا خوردنت هم زیاد تعریفی نداره ولی میوه خدا رو شکر خوب میخوری خیلی دوستت دارم نفسم بهت افتخار میکنم خدا رو هم شکر میکنم گل پسری مثل تو رو داده به ما کاش مامان لایقی باشم براتقلب

 

رفته بودیم خونه خاله میترا دو روز پیش خیلی بهمون خوش گذشت با داداش رهام حسابی رفیقی و خیلی خوب باهم بازی میکنین 

کشتی دو داداش با هم 

این عکس ها رو هم تو شاه گلی انداختیم کنار لاله ها

اینجا هم خاله جون برده تو رو حموم شنگول منگول شدی

اینجا هم تو مرکز خرید بودیم که مامانی خسته شد تو رو گذاشت تو سبد خرید تو هم خیلی خوشت اومده بود قهقهه

دنیای مامان امروزم تولد ملدا و مبین بود رفته بودیم مرند خیلی بهمون خوش گذشت اصلا اذیتم نکردی پیش مامان جون فرح اروم نشسته بودی فقط حیف که موقع اوردن کیک تو لالا کردی و نتونستم ازت عکس بندازم 

کیک تولد ملدا و مبین

الهی من فدات بشم انشالله جشن دامادیت کنار عروس نازمخیال باطل

پسندها (2)

نظرات (0)